خدایا زین معما پرده بر دار از محمد علوی کلار آ باد تنکابن مازند



خدایا زین معما پرده بر دار

آنقدر ذهنم به رفته های تاریخ ملت  ایران مغشوش است که نمید انم از کجا باید شروع بنمایم وبکجا باید خاتمه دهم که بقول معروف خدارا خوش آ ید فکر میکنم تا مثل هائی نزنم که مخاطب من نفهمد که چه میکویم وچه مینویسم باصطلاح روند کار بدست نمی آید


پس گوش کنید به مثل اتینا ی من تا بقول اکرم بنائی که معروف  به  اکی بنائی بود .. فهم مان بره بالا این بنده سرا پاتقصیر در زمانهای طفولیت ونو باوگی وجوانی در روسنای مرانک دماوند پسر اربا ب بودم به پدرم میگفتند حضرت آقای آ میرزا محمد باقر به بنده هم میگفتند آقازاده ایشان؟  فهمت بره بالا تا بدانی منظورم چیبست؟؟؟/

خوب ما برای اداره کشا ورزی مان چندتا کارگر بدبخت مفلوک داشتیم که به قدرتی خدا پنداری زبون نداشتند ولال بودند وکنگ...  چرا اینجور بودند چون خیال میکردند خدا اونهارو اسیر و برده ما کرده وروزی شان را بدست بی مقدار ما نهاده صبح تا شام فحش میخوردند و هیچ نمیگفتند چون ارباب دستش توی جب خدا بندگانی بود که ما ارباب ها هم بنده این خدا بنده ها بودیم نتیجه زحمات این رعیت هات میرفت توی جیب آنها وحکم داغ و درفش زندان و اشکلک مال آنها میشد


البته پدرم اینگونه آدمی زاده نبود مهربان بودو شاعر مسلک اگر هم بکسی میخواست فحش بدهد بخودش فحش میداد مثلا میگفت جانم چرا این کار را کردی من نامرد که بتو هشیار داده بودم این کار را نکنی تنها گناه پدرم این بود که ارباب بود وبرطبق رسوم ایرا نیان همه بندگان بودند و خسرو

پرست وپدر من هم مستثنا نبود


تا اینکه یک کودک ده ساله ویک مرد چهل پنجاه ساله در اثر اتفاق واستعداد تربیت شدن پدرم ...این کودک واین مرد مارا تربیت کردند واز آن روزگار تا حال زندگی بر روی ما لبخند زده است وما از خودمان راضی هستیم ومیدانیم که خدا هم از ما راضی میباشد

واین اتتفاق اول از کودک شروع شدکه اسمش رسول بود واز فامیل پدری دور ما بود که جو روز گار او داسیر استعمار ما کرده بود وبرای کمک به پدرش نزدما با قرار داد هشت ماهه گاو چران شده بود وصبح ها وعصر ها هم میبایستی سبزی های منزل مان را با آب پاش آب بدهد ضمن قرار داد مزدش که گندم بود می بایستی ده تومان پول هم میگرفت  روزی این آقا رسول به پدرم گفت آقا ده تومن بده بابام از دما وند برام گیوه بخره پدرم گفتند پول ندارم برو بعدا میدهم رسول گفت پس پول بده برای ظهرتون از نونوا ئی نون  بخرم پدر م دستش را کرد توی جیب شلوارش پس از چند لحظه کنکا ش یک اسکنا س صد تومانی بیرون کشید داد به رسول که قیمت 15 کیلو کوشت بود که امروز 180 هزار تو مان ارزش آن است

رسول پول را گرفت رفت ده متر دور تر ازپد رم ایستاد گفت آقا تو میگوئی من دروغگورو سگ میدونم پس چرا خودت دروغ میگوئی برای مزد من میگی پول ندارم اما برای شکمت صد تو منی میکشی بیرون


من اشکی شفاف را در چشمان پدرم دیدم که بدون تامل  گفت رسول اون صد تومان مال خودت که بمن درسی داددی که هیچ معلمی یادم نداده بود این صد تومان دیگر را هم  بگیربده به پدرت هرچه لازم دارید برایتان بخرد اما موضوغ صفر علی رعیت مان  

یکی از این سالهای زندگی محصول کشاورزی ما بد شد هم ما وهم رعیت ها سهم برداشت مان کم شد وزیان دید یم سال بعد که رعیت ها آمدند قرار داد ببندند صفر علی بپدرم گفت آقا ما دیکر جمعی کار نمیکنیم مقداری زمین در اختیار هریک ما قرار بده که با فکر خودمون کاشت بکنیم فقط شما نظارت کنید پدرم گفتند به چه دلیل این حرف را میزنی جواب داد وقتی من مسئول کاشت وداشت محصول اتم باشم حد اقل مسئول خرج زن و بچه خودم هم هستم میدانم که چکار میکنم

ولی انطور که شما وآقازاده هایتان ومباشر تان مرتب دسنور ها جورا جور میدید نتیجه محصولم کم میشود وزن وبچه من گرسنه میمانندپدرم حرف صفر علی رو قبول کرد از آنسال ببعد وضع زندگی ما وکار گرانمان بصورت چشم گیری بهتر شد ودر نتیجه زحمت پدرم هم کمتر شد وتوانست استراحت بیشتری بکند

این مثل هارا بدین جهت نبشتم که بگو یم در طول تاریخ ده هزار ساله زندگی ملت ایران همیشه مردم زیر چماق  حکام ریزو درشت حکومتی قرار داشتند وکار مندان این حکام بقدری از دانش زندگی کردن بی بهره بودند که نمیتوانستند خانواده های خودرا تربیت کنند چه رسد باینکه یک ملت را اداره نمایند اکنون داخل قرن پانزدهم هستیم که مسلمانیم ولی مسلمانی هستیم حکو متی که حق نداریم در روش اجرای دین و مذ هب مان عقل وخرد خود مان را بکار گیریم وکار کنان دولتی امر به معروف ونهی از منکر را بدلخواه خودشان اجرا میکنند که مینویسند ومیگویند بصورتیکه مردم اجرا بکنند نه خودشان


اکنون اطاعت کردن از صا حبان امر مردم حکومتی درس برابر اطاعت کردن از خدا ورسوا خدا قرار دارد واین آیه قر آن کریم فریاد میزند از حکومت هائی اطاعت کنید که مطیع خدا ومطیع رسول خدا باشندچکونه حکومتهای تاریخی خدا مطیع خدا ومردم خدا بوده اند در حالیکه خدا در قر آن میفر ماید من مردم را شعبه شعبه بصورت ملت های گوناگون خلق نمودم که از یکدیگر جدا باشند وعقل وخرد جمعی خودشان را ملاک کار هایشان قراردهند تا نظم زند گی آنها به سراط مستقیم ودرست هدایت گردد


ولی میبینیم فتح علی اشاقه باش قلدر قاجار سر سره سوار پشیزی برای ملت ایران ارزش قائل نیست

و 18 شهر از شهر های ایران را در دوقرار داد ننگین ترکمن چای وگلستان به روس ها می بخشدچرا ؟؟/ برای اینکه حکومت وی برای آشپز خانه وپرکردن شکم باره های ریزو درشت خودش کار میکرد نه برای کیان ومرگز دایره زندگی ملت ایران

وصاحب امر دیگری  از همان طا یفه مظفر الدین شاه نفت وانر ژی یک ملت را بایک دست نبشته اتابک امضا میکند و بطرف انگلیس سر میدهد که چند روزی به فرنگ برود وخوش بگذراند میبینیم رضاخان پهلوی صاحب امر مردم ایران میشود که تانگ و توب بخرد وبا قدرت آن اموال مردم را بچاپد ولی در برابر هجوم روس و انگلیس و امریکا در شهریور 1320 خودر خراب میکند

فکر میکنید این ملت خراب بود ونمیفهمید

اگر این طور بود چرا سورنا سردار بزرگ ایران به امپرا تور مقتدر روم گفت اگر در دست من موئی میبینی پایتخت وخاک وطنم را خواهی دید چون اقتدار یک ملت را پشت سر خود داشت شاه عباس کبیر صفوی وقتی بسلطنت رسید نیمی از کشور در اشغال بیگانگان بوداز جمله بندر عباس در خلیج فارس بود که نام فرنگی کامرون به آن داده بودندمیبینید شاه عباس یک بچه چوپان را که نامش الله قلی بود بسرداری خود بر گزید ویک ملت پشت این بچه چو پان همه خاک وطن را از شر اجانب پاک کردندمن اگر بخواهم ازتاریخ عظمت ملت ایران را بنویسم قلم وکاغذ کم می آورم

پس چرا اینطور است که میبینیم


بدانید تا زمانی که فرهنگ مر دم چون گوسفند هستند واحتیاج به چوپان دارند بقول آذری های عزیزمان بدور که واره

آخه من چه بگویم وقتی آب شرب منازل مردم دولتی میباشدودست بانکها وشرکت های تعاونی مردمی هر شهرو روستا نیست دئیس مفلوک آب یک شهرو روستا تابع بالاتر های خودش است تا برسد به رئیس حکومتی معلوم است که نمیتواند باکمک مردم منابع آبی را که هدر میرود به خانه های مردم برسانددر حالیکه مصرف آب یک ملت 70 ملیونی اگر سرانه 10 لیتر در روز باشد میشود روزی هفتصد هزار متر مکعب آب که از منابعی تاٌمین میگرددکه هر ثانیه هشت هزار لیتر آب بدست آید

من اینجا نمی خواهم ونمی توانم با ار قام بازی کنم فقط میدانم از یکملیون و ششصد هزار کیلومتر مربع خاک ایران هشتصد هزار کیلو مترش کویر وکوه ودر یاجه نیست بلکه خاکهای حاصل خیزی میباشدکه هشتاد ملین هکتار زمین است که آب هم در آن بصورت پرا کنده موجود است که تنها مردم در قالب بانکها وشرکتهای تعاونی قادرند که معجزه بکنند نه ارگان های دولتی که تنها وظیفه شان در نظارت واجرای قانون امنیت ملی میباشد نه امنیت اعضای حکومتی به ارث مانده از روند ده هزار سال پیش تا اکنون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد